سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیار مهر دیاریست برای همه وبلاگ نویسان باصفای ایرانی
MELIKA - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
 RSS 
HOME
Email
profile
managment of weblog
all visite : 127136
today visitor: 7
lastday visitor: 12
about us
MELIKA - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
مدیر وبلاگ : اهالی دیارمهر[94]
نویسندگان وبلاگ :
MM312
MM312 (@)[0]

ANTIC
ANTIC (@)[6]

MELIKA
MELIKA (@)[65]

MARY (@)[0]

J.SHARIFIAN
J.SHARIFIAN (@)[0]

MASIH
MASIH (@)[0]

POoRyA
POoRyA (@)[0]

ARAM
ARAM (@)[6]

ASIEH (@)[2]

RAHA
RAHA (@)[4]



..................
logo
MELIKA - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
..................
archive
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385

..................
to be or not to be

ntic

rha

melik

arm

mry

mm312

msih

shrifian

poriya

iqsn

vest

anhita

kmelia

hmid


..................
search



..................
pages of diyaremehr
جلد دیار مهر
سیاست دیار مهر
تعطیلات آخر هفته دیار
تاریخ دیار مهر


..................
member
 

 
  • من عجیبم ؟!

  • Author : MELIKA:: 86/4/22:: 12:0 عصر

    اگر عجیبم

    من تافته ی جدا بافته نیستم

    من با همه بافته شده ام

    تنها خواب آلود و بی حوصله

    بافته اند

    مرا خدا و فرشته گان سینه چاکش


    بذر شما

  • به بهانه 18 تیر

  • Author : MELIKA:: 86/4/19:: 9:22 عصر

     

    بچه ها شرمنده ایم که مردم برای دیدن فیلم ده نمکی صف بستند!


    بذر شما

  • پرنده مرد

  • Author : MELIKA:: 86/4/17:: 6:44 عصر

    پرنده مرد

    پرنده از اولش هم مردنی بود

    پرنده مرد از بس که توی قفس بود و بال داشت

    پرنده مرد از بس که آرزو داشت

    پرنده خیلی مردنی بود

    پرنده حواسش نبود که باید بال بزند نه بال بال

    حواسش نبود که توی قفس نمی شود بال زد

    پرنده اصلا خیلی حواس پرت بود ... پرنده اما بعدا فهمید که باید بمیرد

    پرنده برای پرواز، باید فقط می مرد.. که مرد

     

    ....

    خیالت آسوده عزیز، پرنده را کسی نکشت .. پرنده خودش مرد

    پرنده خیلی مردنی بود،خیلی

    .

    .

    .

    و دانه دانه ی بساط عشق

                                       روی دام ها پلاس شد

    و لب زدن به دانه ها که موجب ِ هراس شد...

    هرس شدیم ناگهان میان ِ گندم و زمین

    و زندگی که باز هم

                             بدون ِ عشق  بی اساس شد


    بذر شما

  • دیوانگی در حد مجاز

  • Author : MELIKA:: 86/4/10:: 8:57 عصر

    مرقوم فرموده اند:

    قرص آبی در مواقع عادی

    قرص سبز در حالت دیوانگی در حد مجاز

    قرص قرمز در مواقع جنون و دیوانگی در حد زیان آور

    اما یه چیزی اینجا جور در نمیاد...

    فرمولی هست که میگه دو دوز از قرص های قرمز برابر است با یک دوز از گلوله نقره ای

    حالا موندم برای رهایی از موقعیت خیلی خاص کنونی قرص قرمز مصرف کنم یا گلوله نقره ای؟

    اصلا میذاریمش به حساب گل یا پوچ

    دست راست یا چپ؟


    بذر شما

  • بقیه دیگران

  • Author : MELIKA:: 86/4/3:: 1:21 عصر

    پدرم فکر می کند چون وقتی دستش را می گذارد روی دستگیره ی در، دستگیره پایین می رود، وجود دارد. و مادرم چون راه می رود و وقتی قرصی را بیندازد توی دهانش، آن قرص واقعا غیب می شود، وجود دارد. و خواهرم چون آرایش خوب روی پوستش می نشیند، حتما وجود دارد. و من چون نمی توانم از توی دیوار رد شوم، حتما وجود دارم و چون فضا اشغال کرده ام. و اگر توی آینه نگاه کنم، حتما چیزی خواهم دید، پس وجود دارم. و هر کدام از ما اگر روی مبلی بنشیند، بقیه می روند روی یک مبل دیگر، پس حتما همه وجود داریم. و من اگر از ماشینی پیاده شوم و پول ندهم، حتما صدایی خواهد گفت گوساله کرایه، پس من حتما وجود دارم. و دور و بر من کلی آدم دیگر هست که همه وجود دارند. چون به من که می رسند دست های شان را برای برایم دراز می کنند و آغوش شان را مثل صلیبی برایم باز می کنند.  


    بذر شما

    این توی یادداشت های امروز لیلای آسمانها بود

    به کسانی که قلب‌شان ضعیف است ، روح‌شان حساس است،  حال امروزشان خیلی‌خوب یا خیلی بد است، سن‌شان اقتضا  نمیکند  توصیه نمی‌کنم ابدن که ...

    می‌شود با دیدن این صحنه‌ها برای مدت خیلی طولانی از جماعت انسان‌واره‌ها متنفر شد، می‌شود از دین، از رسوم، از قبیله و فرقه‌ای متنفر شد... این‌ها واقعیت موجود در بیخ گوش ماست. از کشور برادر ناخلفی که روزگاری تشنه به خونشان بودیم و امروز غصه‌شان را می‌خوریم؛ از عراق. دور نیست خیلی، از زمانی که توی همین شهری که من در آن متولد شدم، مردم سر و دست می‌شکستند برای دیدن این صحنه‌ها!

    خدایا، ما را با رحمانیت خود قضاوت کن، نه با عدالت و انصافت.

     

    ... کز دیو و دد ملولم وُ انسانم آرزوست ...

    http://www.zhiwar.com/babtkan/filmdua.htm

     برای ما که خسته ایم ودلشکسته ایم نه

                                                      ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی


    بذر شما

  • بگیر دست مرا سردم است بانو جان!

  • Author : MELIKA:: 86/3/27:: 10:6 صبح

     

    تمام درد من از این غم است بانو جان !

    که هر چه از تو بگویم ،کم است بانو جان

     

    چه دورمانده ام از آفتاب چشمانت

    بگیر دست مرا ، سردم است بانو جان !

     

    جهان همیشه همین بوده است با این حال

    هنوز مساله ای مبهم است بانو جان

     

    که میخ پهلوی خوشید را چگونه شکافت

    که پشت ماه از آن شب خم است بانوجان !

     

    تو را به دوش گرفته ست در سکوتی تلخ

    که چاه حتی نامحرم است بانو جان !

     

    به زیر خاک تو را مثل گنج پنهان کرد

    کدام خاک ؟ خدا اعلم است بانو جان !

     

    زمین هنوز پر از خاکهای دوراز توست

    بگیر دست مرا سردم است بانو جان !


    بذر شما

    <   <<   6   7   8   9   10      >