دیار مهر دیاریست برای همه وبلاگ نویسان باصفای ایرانی
MELIKA - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
 RSS 
HOME
Email
profile
managment of weblog
all visite : 127133
today visitor: 4
lastday visitor: 12
about us
MELIKA - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
مدیر وبلاگ : اهالی دیارمهر[94]
نویسندگان وبلاگ :
MM312
MM312 (@)[0]

ANTIC
ANTIC (@)[6]

MELIKA
MELIKA (@)[65]

MARY (@)[0]

J.SHARIFIAN
J.SHARIFIAN (@)[0]

MASIH
MASIH (@)[0]

POoRyA
POoRyA (@)[0]

ARAM
ARAM (@)[6]

ASIEH (@)[2]

RAHA
RAHA (@)[4]



..................
logo
MELIKA - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
..................
archive
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385

..................
to be or not to be

ntic

rha

melik

arm

mry

mm312

msih

shrifian

poriya

iqsn

vest

anhita

kmelia

hmid


..................
search



..................
pages of diyaremehr
جلد دیار مهر
سیاست دیار مهر
تعطیلات آخر هفته دیار
تاریخ دیار مهر


..................
member
 

 
  • چند خط با تو

  • Author : MELIKA:: 86/3/23:: 6:15 عصر

    کمی نامه می نویسم مثلا برسد به دست تو که می خوانی . برسد به کلاغ ها که یکیش من بودم یکیش تویی که امروز قرار است با من راه بروی و عاشق طعم قهوه ای . یا اصلا برسد به دست یکی دیگر .مثلا به دست سیاره ی همسایه که انار خیس را خیلی دوست دارد . یا به دست تو که خیلی وقت ها کفش هامان با هم از غصه خالی می شد که چشم های سبزت و موهای روشنت را خیلی دوست دارم و گاهی وقت ها ناگهان غیبت می زند . یا خود تو که توی روز های روشن این نامه را می خوانی و فکر می کنی به همین چند شب پیش که برات لالایی خواندم . می توانی مخاطب نامه ام همین تو باشی که نوشتی آسمان زنی است تنها .حتی ساکن شهر قصه باشی و گاهی به اینجا سری بزنی .یا همزادم باشی از کنار باغ ارم این نامه را بخوانی و توی دلت بگویی سلام همزاد دیر یابم .اصلا از نسل حوا باشی و همه خیلی دیر بفهمند چقدر از نسل حوایی . حتی محبوبه ای باشی که همیشه درست شب ها عطرت بپیچد و این نامه را بلند بلند برای باغچه بخوانی .یادم آمد می توانی یکی دیگر هم باشی که از وقتی کسی نیست شب ها براش بلند بلند کتاب بخواند کمی حواست پرت شده و معلوم نیست چند خط از این نامه را جا می اندازد .  سلام! من خیابان های پر چاله ای می بینم . کمی که نیستم شاید توی چاله ای افتاده باشم که از طرح های تصویب شده یا نشده ی خداوند است . کمی که هستم  هم. من از صدای سوت خوشم می آید . دلم تنگ می شود ، دستم گاهی به آسمان می رسد ، گاهی نه . این نامه جای خالی ندارد . برسد به دست تو.


    بذر شما

     

    اینجا کجای دنیاست که ما ایستاده ایم؟
    ابتدایَش که نیست ، میانه هایش هم که نیست ، نه ،‌آخرش هم که نمیتواند باشد
    اینجا یک جاییست شبیه ِ بعد از آخر ِ دنیا - شبیه ِ قبل از اوّل ِ دنیا


    بذر شما

     

     

    INJA IRAN AST

     

    با اینکه حال و حوصله نوشتن ندارم اما هر کاری کردم نتونستم بیخیال این عکس بشم ..........

    این عکس بعد از چند ساعت از گزارش رادیو زمانه حذف شد. تذکر ماموران نیروی انتظامی به دختران جوان در مورد بدحجابی باعث درگیری در میدان هفت تیر تهران شد. به گزارش کانون زنان ایرانی، روز یکشنبه در پی اجرای طرح مبارزه با بدحجابی، تعدادی از ماموران وی‍ژه این طرح با دختران جوان درگیر شدند. بر پایه این گزارش، به گفته شاهدان عینی، ماموران سعی در دستگیری و بازداشت این زنان داشتند و با مقاومت آنان چند تن از مردان حاضر در میدان هفت تیر نیز با ماموران به بحث پرداختند. یکی از مغازه داران میدان هفت تیر در این باره گفت: "ماموران زن به سه دختر25 تا 30 ساله در باره حجابشان تذکر دادند، اما این تذکر با لحن تندی انجام گرفت که باعث برانگیختن واکنش آنها شد. یک پلیس زن سعی داشت با کشیدن دست یکی از دختران سعی در سوار کردن او به ماشین داشته باشد، اما او حاضر به سوار شدن نبود. مامور مرد هم با پای خود به ساق پای زن جوان زد. این ماجرا باعث دخالت مردم شد. این سه زن سرانجام توسط حاضران در میدان هفت تیر از صحنه خارج شدند و با یک ماشین سمند از صحنه دور شدند."

    .اینجا ایران است و من مسلمانم .............و این آقای پلیس مسلمان است ............. و آنهایی که ایستادند و نگاه کردند مسلمان اند ..............و در کتاب مقدس من ......تو ..........او............نوشته خون انسان حرمت دارد............اینجا ایران است ....... من اهل این شهرم ..........و این آقای پلیس اهل این شهر است ............و آنهایی که ایستادند و نگاه کردند اهل این شهرند.............و در قانون اساسی من ..........تو.........او.........نوشته شهروند حرمت دارد ........حالم بهم میخوره از ایرانی بودنم .............حالم بهم میخوره از اینکه چادر سر کنم و توی خیابونهای شهر راه برم ...............حالم بهم میخوره از این نمایش های شبانه برای دستگیری ارذل و اوباش .............نمایش هایی که آدم رو یاد فلسطینی ها و صهیونیست ها میندازه ..............حالم بهم میخوره از نیروی انتظامی که با این نمایش ها رو خراب کاری صبحش توی شهر سرپوش میذار..............شرمم میاد بگم مسلمونم........... شرمم میاد ..........شرم

    خیالتان راحت جناب سردار احمدی مقدم ! این عکس سر از هیچ روزنامه ای در  نمی آورد و شما میتوانید باز هم با لبخند جلوی دوربین های صدا و سیما بنشید پا روی پا بیاندازید و از رضایت مردم صحبت کنید ...........و برای تایید گفته هاتون در و دیوار شهر رو پر کنید از پلاکاردهایی که از نیروی انتظامی برای برقراری نظم تشکر کرده و زیرش هیچ امضایی نیست .....................هیچ امضایی .............و یا اگر اسمی هم هست نه به احترام شما که از ترس شماست.........

         اگر آزاده نیستید لااقل مسلمان هم   نباشید..........

     

    در همین رابطه بخونید:خودکشی دختر دانشجو http://www.silenthalf.com/spip.php?breve64


    بذر شما

  • ماه بودی یا ماهی؟

  • Author : MELIKA:: 86/2/30:: 12:9 عصر

    مثل انتقام های قبیله یی . مثل دختری که از ته کودکیش یک پنج سالگی را خوب به یاد می آورد . بنگر . از حکمت خدا همین مانده و ماسیده روی درد های پی در پی . مثل تو از قهر خدا می ترسم . می خواهم کور از دنیا بروم . خدای قهار بماند برای عذاب همیشگی .


    بذر شما

  • GAME OVER

  • Author : MELIKA:: 86/2/22:: 12:25 عصر

    خدا را خواهم کشت
    با همان تیر کمانی که پدر کلاغ های همسایه را میکشت
    خدا را خواهم کشت
    با همان چکشی که تو مغزم را کوبیدی
    خدای کشته شده هم دیگر به درد نمیخورد
    جنازه اش را سگ ماهی ها هم نمیخواهند
    هی!خدا را با هفت تیر خواهیم کشت
    دستهایت بوی خون میدهد

     

    -من را با تیر چراغ برق کشتند

    فقط می خواستند صدای کلاغ ها را خفه کنند (!)

     -سیاه میشوم با کتک هایت

     
    بیا کبودم کن

     -درد دارد !

     -قش غش کن از خنده!

     

    (!)صورتم با سیلی سرخ است

     -بیا بنفش باشیم با هم

    ...... با زردهای ملایم و وحشی


    بذر شما

  • ببین

  • Author : MELIKA:: 86/2/15:: 10:10 عصر
     

    ببین !

    می خواهم از اول مرور کنم

    ما به هم برخوردیم و به قانون زمین برخورد

    از آخر که نشستیم حساب کردیم

    یا من زیادی عاشق تو شدم

    یا تو زیادی زندگی ات عوض شد

    اما به هر حال

    به قانون زمین برخورد ...


    بذر شما

  • و خدایی که در این _آن _ نزدیکی است

  • Author : MELIKA:: 86/2/8:: 6:47 عصر

    باید اسطوره بسازیم؛
    تمام سرباز‌های این دیار حرفه‌ای‌اند.
    آن‌قدر حرفه‌ای که از هیچ کجایشان نمی‌توان غیرقابل‌پیش‌بینی بودن را انتظار داشت.

    حتی اگر دروغ بگویند.

    حتی اگر مثل غیرحرفه‌ای‌ها دروغ بگویند.

    باید قبل از خواب تلاش کنیم؛
    سربازهایی هم هستند که لشکریان ما باهاشان نجنگیده‌اند.

    سربازهایی که حرفه‌ای‌گری در شان نفوذ نکرده؛

    چه غنیمت جنگی بنامندشان، چه تهاجم فرهنگی بنامیم‌شان.

    باید چشم‌ها را که بستیم یک لحظه تمرکز کنیم؛
    فارغ از هر چه خسته‌گی و بلاست.
    ما که دور نیستیم. ما که دیر نیستیم.

    خدا ما را می‌بخشد؛
    بخیل که نیست.
    حرفه‌ای که نیست.


    بذر شما

    <   <<   6   7   8   9   10      >