سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیار مهر دیاریست برای همه وبلاگ نویسان باصفای ایرانی
بهار 1386 - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
 RSS 
HOME
Email
profile
managment of weblog
all visite : 127074
today visitor: 7
lastday visitor: 14
about us
بهار 1386 - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
مدیر وبلاگ : اهالی دیارمهر[94]
نویسندگان وبلاگ :
MM312
MM312 (@)[0]

ANTIC
ANTIC (@)[6]

MELIKA
MELIKA (@)[65]

MARY (@)[0]

J.SHARIFIAN
J.SHARIFIAN (@)[0]

MASIH
MASIH (@)[0]

POoRyA
POoRyA (@)[0]

ARAM
ARAM (@)[6]

ASIEH (@)[2]

RAHA
RAHA (@)[4]



..................
logo
بهار 1386 - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
..................
archive
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385

..................
to be or not to be

ntic

rha

melik

arm

mry

mm312

msih

shrifian

poriya

iqsn

vest

anhita

kmelia

hmid


..................
search



..................
pages of diyaremehr
جلد دیار مهر
سیاست دیار مهر
تعطیلات آخر هفته دیار
تاریخ دیار مهر


..................
member
 

 
  • موعود

  • Author : MELIKA:: 86/1/20:: 11:36 صبح

     

     

    موعود وعده داده که می‌آید.
    موعود، خودش گفته.
    موعود گفته که منتظرش باشیم.
    موعود دروغ نمی‌گوید.
    موعود باعث می‌شود تا صبح
    {صندوق پست / گوشی تلفن / موبایل / پنجره }
    را بغل بگیریم و بخوابیم.

    موعود یک‌بار هم به خوابم آمد.
    گفت می‌آید.
    خوابم را بغل گرفتم.

    سال‌هاست که وسوسه می‌شوم بیدار شوم.
    بیدار شوم و بگویم دروغ گفته، داریم
    {خسته می‌شویم / گرسنه / کور / می‌میریم}!
    و نیامده‌است.
    اما می‌ترسم.
    می‌ترسم وسط خطابه‌ام سر برسد و من
    دیگر هیچ‌وقت نتوانم موقع خواب سرم را بالا بگیرم.



    تمام روز، تمام پنجره را...
    تمام پنجره را، تمام روز...
    شب است، اما، اکنون.
    درست مثل اولین بار.
    غروب را، تماماً خوابیده‌ام.

    تاریک که می‌شود، می‌نشینم پشت پیانو، پشت دود، پشت همه‌ی چیزهایی که موعود بتواند راحت بیاید و بدون این‌که بفهمم، باشد.
    یا حداقل من این‌طور فکر کنم.
    [در دلم داد می‌زنم] می‌شنوی؟!
    اگر جواب بدهد یعنی می‌شنود! اما دارم خواب می‌بینم.
    اگر جواب ندهد یعنی می‌شنود! می‌شنود چون من دارم ادامه می‌دهم. تمام که شد، آن‌وقت تصمیم می‌گیرم بخوابم یا بیدار شوم یا باور کنم.

    □ □ □

    آن‌قدر به سایه‌اش آب دادیم که پیر شدیم،
    فکر کردیم آخرین تک‌شاخ روی زمینست؛
    نمی‌دانستیم این هم سرکاری است! برای مایی که هیچ‌وقت ایمان نمی‌آوریم...



    می‌دانی، راستش انسان‌ها زیادی گوشت‌خوار شده‌اند.
    همین وقت را اگر می‌گذاشتند سیگار می‌کشیدند یا قرص اعصاب می‌خورند یا جلوی شکم‌ـشان را می‌گرفتند که زیاد نشوند، چیزی ازشان کم نمی‌شد. بقیه‌ی برّه‌ها را گرگ‌ها می‌خوردند. گرگ‌ها.
    کسی به گرگ تهمت می‌زند، مگر؟



    دنبال یک هَپی‌اِند می‌گردم. که شروع کنم و دست همه را بگیرم و با هم برویم آن‌جا. لای چمن‌ها غلت بخوریم و تا صبح بخندیم. بعد برای فرشته‌ی آبی و اسب سفیدش دست تکان بدهیم تا بروند خانه‌شان. بعد برگردیم خانه و فکر کنیم که آیا الآن آن‌قدر که مطلوب نویسنده بود خوش‌حال هستیم یا نه؟

    □ □ □

    از جلوی تمام کافه‌های شهر رد می‌شم.
    بوی همه‌ی سیگارهاشون رو حس می‌کنم.
    بوی گرم خروج از زندگی
    بوی گرم بازگشت به زندگی
    بوی گیجیِ ناخودآگاهِ خواسته‌شده.

    شب،
    زیر تمام پل‌های شهر می‌خوابم.

    □ □ □

    از بچه‌گی عادت نداشتم بشینم ستاره‌ها رو بشمارم؛
    اما می‌دونستم آدمای بی‌کاری پیدا می‌شن که ...
    شونصد و هشتاد و نه یا شیصغد و نود و پنج،
    تو که خوابیده‌ی در هر حال آخرش.

    اگه بیدارت کنم و ازم بپرسی
    شونصد و هشتاد و نه بود یا شیصغد و نود و پنج،
    بعد من هاج و واج بمونم،
    اون‌وقت فکر می‌کنی که تمام شب داشتم تو رو نگاه می‌کردم.
    اون‌وقت می‌فهمی که تمام شب داشتم تو رو نگاه می‌کردم.
    اون‌وقت دیگه نمی‌خوابی
    و شروع می‌کنی به شماردن ستاره‌ها...

    بذر شما

  • در جستجوی اصالت

  • Author : RAHA:: 86/1/18:: 12:12 صبح

    یه وقتایی ما آدما که از همه چیز و همه کس خسته میشیم فکر می کنیم دوران خیلی از رفتارهای پسندیده به سر رسیده و دیگه کمتر میشه از اونها در رفتارهای روزمره اجتماعی سراغ گرفت.

    بعد نتیجه می گیریم که مردم دیگه برای کسانی که نماد اون رفتار ها هستند ارزشی قایل نیستند و بنابراین دیگه چه فایده داره که به خودمون سختی بدیم و یه آدم به اصطلاح خوب باشیم.

    اما واقعاً تمام حقیقت همینه!؟

    چند بار تا حالا پیش اومده که خودمون وقتی خواستیم کسی رو به دیگران معرفی کنیم از صفاتی مثل: آدم خوبیه، مثبته، خون گرمه، با معرفته، اهل دوز و کلک نیست، با صفاست، رو راسته و ... استفاده کنیم؟

    فکر می کنم بارها این اتفاق افتاده.

    اگه روزی یک بار پیش نیومده اما حتماً هفته ای یک بار با همچین چیزی روبرو می شیم. چه به ما معرفیشون کنن چه ما به کسی معرفیشون کنیم. یعنی همه ما به نوعی از انسانهایی که شفاف هستن و به قول معروف شیله پیله تو کارشون نیست خوشمون میاد و یه جوری دوست داریم خودمون رو به اونا نزدیک کنیم.

    این نشون میده جامعه ما همچنان دنبال او گمشده خودشه.

    در حقیقت دنبال اصالت واقعیه خودش هست!

    ((ایرانیان اصولاً انسانهای با فرهنگی هستند.))

    حتماً این جمله رو هم بارها شنیدیم.

    راستی چرا ما ایرانیها آدمهای با فرهنگی هستیم!؟

    این فرهنگ شامل چی میشه که اینقدر مهمه تا به اون افتخار کنیم؟

    رها


    بذر شما

  • سوغاتی سفر

  • Author : MELIKA:: 86/1/15:: 3:37 عصر

     وعدهء دیدارشان

          فین ِ کاشان بود

              دستِ نیاز من و

                    تیغ ِ نگاهِ تو....


    بذر شما

  • آب ریخته

  • Author : MELIKA:: 86/1/5:: 12:41 عصر

     

    آب ریخته را نمی شود جمع کرد

    من نمی گویم ، همه می گویند

    من دریا دریا

    دل به پاهای زمینی ریختم که

    تو رویش قدم می زنی !

    بر من خرده مگیر اگر دل ندارم

     


    بذر شما

    <      1   2   3