سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیار مهر دیاریست برای همه وبلاگ نویسان باصفای ایرانی
ANTIC - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
 RSS 
HOME
Email
profile
managment of weblog
all visite : 128232
today visitor: 24
lastday visitor: 8
about us
ANTIC - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
مدیر وبلاگ : اهالی دیارمهر[94]
نویسندگان وبلاگ :
MM312
MM312 (@)[0]

ANTIC
ANTIC (@)[6]

MELIKA
MELIKA (@)[65]

MARY (@)[0]

J.SHARIFIAN
J.SHARIFIAN (@)[0]

MASIH
MASIH (@)[0]

POoRyA
POoRyA (@)[0]

ARAM
ARAM (@)[6]

ASIEH (@)[2]

RAHA
RAHA (@)[4]



..................
logo
ANTIC - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
..................
archive
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385

..................
to be or not to be

ntic

rha

melik

arm

mry

mm312

msih

shrifian

poriya

iqsn

vest

anhita

kmelia

hmid


..................
search



..................
pages of diyaremehr
جلد دیار مهر
سیاست دیار مهر
تعطیلات آخر هفته دیار
تاریخ دیار مهر


..................
member
 

 
  • چقدر در نفس لحظه ها اسیر شویم!

  • Author : ANTIC:: 87/4/14:: 3:56 عصر

     

    بس است

     هر چه نگفتیم از این که بیداد است

    که شعر

    فرصت خوبی برای فریاد است

     

    بیا

    داد بزن

     هرچقدر دلتنگی

     

    بگو

    که عصر من و تو ست

     عصر دلتنگی

     

    زمین!

    جهنم داغیست

    جایتان خالی

    بهشت گمشده!

     باقیست

     جایتان خالی

     

    تمام مردم اینجا بهانه می گیرند

    دلیل خفتشان را زمانه می بینند

     

    برای ظلم به مردم دلیل می ارند

    تیر به دوش  و نشان از خلیل می ارند

     

    پیامبران دروغین قرنها پیشند

    پر از ریا و فریبنده باز درویشند

     

    خدا میان زمین و هوا رها شده است

    زمین به فاجعه کفر مبتلا شده است

     

    برای آمدنت التهاب کافی نیست !

    بس است

    تاب نمانده

    عذاب کافی نیست !

     

    چقدر جمعه بیاید!

    چقدر پیر شویم!

    چقدر در نفس لحظه ها اسیر شویم!

     

    قرارمان شب این جمعه بود

    یادت رفت !

    قرار بود بیایی ،

    چه زود  یادت رفت !

     

    جهانمان پر از ظلم و فقر و بیداد است

    چرا نیامدی!

     اتفاقی افتادست ؟

     

    شنیده ام پر از درد و خسته ای آقا

    تو از کدام زمستان شکسسته ای آقا !

     

    بگو تو پشت کدام ابر تیره پنهانی؟

    آفتاب کدام مسجد پس از بارانی ؟

     

    چقدر قصر بسازند و پادشاه شوند!

    چقدر مردم غمدیده بی پناه شوند!

     

    زمین برای فساد آشیانه خوبیست

    همین برای ظهورت بهانه خوبیست

     

    بیا که نرگس چشم انتظارمان خشکید

    سبز سبز تمام بهارمان خشکید

     

    نذور مرد و زن، پیر یا جوان تا چند؟

    هر سه شنبه آقا

    زیارت به جمکران تا چند؟

     

    نجات بخش تمام جهانیان

    بشتاب

    سوار سبز قبا صاحب الزمان

    بشتاب

     

    " آزمون"

     


    بذر شما

     

     

    یه چهره ی آروم که میتونستی عمق دریا رو ببینی

    یه عالمه موج رو دریا که می بردت به فکر چطور دریا رو آروم نگه داشته 

    یه قلب شکسته که می تونستی صدای خرده  شکسته هاشو بشنوی

    یه دنیا صبوری که باعث شرمندگیت میشد

    جاش خیلی خالیه

    وقتی تنها دخترش بالای سر قبر  دو برادر و پدرش که به فواصل کم او رو ترک کرده بودند با اشک و سوز بهشون میگه  :تاحالا منو بی زری جان دیده بودید؟!! هر سنگی آب میشه چه برسه به دل آنتیک که عاشق خانم دائیشه

    جاش خیلی خالیه

    وقتی همدمای زری جان  همون ادبیاتچی و طنزچی معروف، لحظه ای آروم و قرار ندارند و مدام اشک میریزند تو چه می توانی کنی جز  با آنان  اشک ریختن

    می دونم جات خوبه مامان بزرگ

    می دونم دل تنگت باز شده پس از سالها دوری از عزیزات

    می دونم داری به اون خونه ی پرغم نگاه می کنی و غصه ی دختر و نوه هات و می خوری

    دعا کن صبوریشون مثل خودت زبانزد باشه

     

     

     

     


    بذر شما

  • شیشه و آینه

  • Author : ANTIC:: 86/7/24:: 9:42 صبح
    جوان ثروتمندی نزد یک انسانی وارسته رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.
     مرد  او را به کنار پنجره برد و پرسید:

    - "پشت پنجره چه می بینی؟"

    - "آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد."

    بعد آینه ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید:

    - "در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی."

    - "خودم را میبینم."
    - " دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند، شیشه. اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی. این دو شیئ شیشه ای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از جلو چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری."

    بذر شما

  • فاطمی زی....

  • Author : ANTIC:: 86/4/14:: 10:58 صبح

     

    شخصیت‌ زهرای‌ اطهر، در ابعاد سیاسی‌ و اجتماعی‌ و جهادی‌، شخصیت‌ ممتاز و برجسته‌ای‌ است؛ به‌ طوری‌ که‌ همه‌ی‌ زنان‌ مبارز و انقلابی‌ و برجسته‌ و سیاسی‌ عالم‌ می‌توانند از زندگی‌ کوتاه‌ و پرمغز او درس‌ بگیرند. زنی‌ که‌ در بیت‌ انقلاب‌ متولد شد و تمام‌ دوران‌ کودکی‌ را در آغوش‌ پدری‌ گذراند که‌ در حال‌ یک‌ مبارزه‌ی‌ عظیم‌ جهانی‌ فراموش‌ نشدنی‌ بود. آن‌ خانمی‌ که‌ در دوران‌ کودکی‌، سختیهای‌ مبارزه‌ی‌ دوران‌ مکه‌ را چشید، به‌ شعب‌ ابی‌طالب‌ برده‌ شد، گرسنگی‌ و سختی‌ و رعب‌ و انواع‌ و اقسام‌ شدتهای‌ دوران‌ مبارزه‌ی‌ مکه‌ را لمس‌ نمود و بعد هم‌ که‌ به‌ مدینه‌ هجرت‌ کرد، همسر مردی‌ شد که‌ تمام‌ زندگیش‌ جهاد فی‌سبیل‌الله‌ بود و در تمام‌ قریب‌ به‌ یازده‌ سال‌ زندگی‌ مشترک‌ فاطمه‌ی‌ زهرا و امیرالمؤمنین‌(علیهماالسلام‌)، هیچ‌ سالی‌، بلکه‌ هیچ‌ نیم‌ سالی‌ نگذشت‌ که‌ این‌ شوهر، کمر به‌ جهاد فی‌سبیل‌الله‌ نبسته‌ و به‌ میدان‌ جنگ‌ نرفته‌ باشد و این‌ زن‌ بزرگ‌ و فداکار، همسری‌ شایسته‌ی‌ یک‌ مرد مجاهد و یک‌ سرباز و سردار دایمی‌ میدان‌ جنگ‌ را نکرده‌ باشد.
    پس‌، زندگی‌ فاطمه‌ی‌زهرا(س‌)، اگر چه‌ کوتاه‌ بود و حدود بیست‌ سال‌ بیشتر طول‌ نکشید; اما این‌ زندگی‌، از جهت‌ جهاد و مبارزه‌ و تلاش‌ و کار انقلابی‌ و صبر انقلابی‌ و درس‌ و فراگیری‌ و آموزش‌ به‌ این‌ و آن‌ و سخنرانی‌ و دفاع‌ از نبوت‌ و امامت‌ و نظام‌ اسلامی‌، دریای‌ پهناوری‌ از تلاش‌ و مبارزه‌ و کار و در نهایت‌ هم‌ شهادت‌ است‌. این‌، زندگی‌ جهادی‌ فاطمه‌ی‌زهراست‌ که‌ بسیار عظیم‌ و فوق‌العاده‌ و حقیقتا بی‌نظیر است‌ و یقینا در ذهن‌ بشر ـ چه‌ امروز و چه‌ در آینده‌ ـ یک‌ نقطه‌ی‌ درخشان‌ و استثنایی‌ است‌.

    مقام معنوی فاطمه‌ی زهرا(س)، بالاتر از مقام جهادی و انقلابی و اجتماعی او
    اما مقام‌ معنوی‌ این‌ بزرگوار، نسبت‌ به‌ مقام‌ جهادی‌ و انقلابی‌ و اجتماعی‌ او، باز به‌ مراتب‌ بالاتر است‌. فاطمه‌ی‌زهرا(س‌) به‌ صورت‌، یک‌ بشر و یک‌ زن‌، آن‌ هم‌ زنی‌ جوان‌ است؛ اما در معنا، یک‌ حقیقت‌ عظیم‌ و یک‌ نور درخشان‌ الهی‌ و یک‌ بنده‌ی‌ صالح‌ و یک‌ انسان‌ ممتاز و برگزیده‌ است‌. کسی‌ است‌ که‌ رسول‌ اکرم‌ به‌ امیرالمؤمنین‌ (علیهماالسلام‌) فرمود: "یا علی‌ ... انت‌ قائد المؤمنین‌ الی‌ الجنه‌ ... و فاطمه‌ قد اقبلت‌ یوم‌ القیامه‌ ... تقود مؤمنات‌ امتی‌ الی‌ الجنه‌". یعنی‌ در روز قیامت‌، امیرالمؤمنین‌(ع‌) مردان‌ مؤمن‌ را و فاطمه‌ی‌زهرا(س‌) زنان‌ مؤمن‌ را به‌ بهشت‌ الهی‌ راهنمایی‌ می‌کنند. او، عدل‌ و همپایه‌ و همسنگ‌ امیرالمؤمنین‌ است‌. آن‌ کسی‌ که‌ وقتی‌ در محراب‌ عبادت‌ می‌ایستاد، هزاران‌ فرشته‌ی‌ مقرب‌ خدا، به‌ او خطاب‌ و سلام‌ می‌کردند و تهنیت‌ می‌گفتند و همان‌ سخنی‌ را بیان‌ می‌کردند که‌ فرشتگان‌، قبلا به‌ مریم‌ اطهر گفته‌ بودند; عرض‌ می‌کردند: "یا فاطمه‌ ان‌ الله‌ اصطفاک‌ و طهرک‌ و اصطفاک‌ علی‌ نساء العالمین‌". این‌، مقام‌ معنوی‌ فاطمه‌ی‌ زهراست‌.
    زنی‌، آن‌ هم‌ در سنین‌ جوانی‌، از لحاظ مقام‌ معنوی‌ به‌ جایی‌ می‌رسد که‌ بنابر آنچه‌ که‌ در بعضی‌ از روایات‌ است‌، فرشتگان‌ با او سخن‌ می‌گویند و حقایق‌ را به‌ او ارایه‌ می‌دهند. محدثه‌ است؛ یعنی‌ کسی‌ است‌ که‌ فرشتگان‌ با او حدیث‌ می‌کنند و حرف‌ می‌زنند. این‌ مقام‌ معنوی‌ و میدان‌ وسیع‌ و قله‌ی‌ رفیع‌، در مقابل‌ همه‌ی‌ زنهای‌ آفرینش‌ و عالم‌ است‌. فاطمه‌ی‌زهرا(س‌) در قله‌ی‌ این‌ بلندای‌ عظیم‌ ایستاده‌ و به‌ همه‌ی‌ زنان‌ عالم‌ خطاب‌ می‌کند و آنها را به‌ پیمودن‌ این‌ راه‌ دعوت‌ می‌نماید.

    فاطمه‌ی زهرا(س) نمونه و اسوه‌ی زن
    آنهایی‌ که‌ در طول‌ تاریخ‌ ـ چه‌ در جاهلیت‌ قدیم‌ و چه‌ در جاهلیت‌ قرن‌ بیستم‌ ـ سعی‌ کرده‌اند که‌ زن‌ را تحقیر و کوچک‌ کنند و او را دلبسته‌ به‌ همین‌ زخارف‌ و زینتهای‌ ظاهری‌ معرفی‌ نمایند و پایبند مد و لباس‌ و آرایش‌ و طلا و زیور آلات‌ کنند و وسیله‌ و دست‌ مایه‌ای‌ برای‌ خوشگذرانی‌های‌ زندگی‌ وانمود نمایند و عملا در این‌ راه‌ قدم‌ بردارند، منطق‌ آنها منطقی‌ است‌ که‌ مثل‌ برف‌ و یخ‌، در مقابل‌ گرمای‌ خورشید مقام‌ معنوی‌ فاطمه‌ی‌زهرا(علیهاالسلام‌) ذوب‌ می‌شود و از بین‌ می‌رود.
    اسلام‌، فاطمه‌ ـ آن‌ عنصر برجسته‌ و ممتاز ملکوتی‌ ـ را به‌ عنوان‌ نمونه‌ و اسوه‌ی‌ زن‌ معرفی‌ می‌کند. آن‌، زندگی‌ ظاهری‌ و جهاد و مبارزه‌ و دانش‌ و سخنوری‌ و فداکاری‌ و شوهرداری‌ و مادری‌ و همسری‌ و مهاجرت‌ و حضور در همه‌ی‌ میدانهای‌ سیاسی‌ و نظامی‌ و انقلابی‌ و برجستگی‌ همه‌ جانبه‌ی‌ او که‌ مردهای‌ بزرگ‌ را در مقابلش‌ به‌ خضوع‌ وادار می‌کرد، این‌ هم‌ مقام‌ معنوی‌ و رکوع‌ و سجود و محراب‌ عبادت‌ و دعا و صحیفه‌ و تضرع‌ و ذات‌ ملکوتی‌ و درخشندگی‌ عنصر معنوی‌ و همپایه‌ و هموزن‌ و همسنگ‌ امیرالمؤمنین‌ و پیامبر بودن‌ اوست‌. زن‌، این‌ است‌. الگوی‌ زنی‌ که‌ اسلام‌ می‌خواهد بسازد، این‌ است‌.
    همه‌ی‌ ما، بخصوص‌ زنهای‌ این‌ جامعه‌، باید حق‌گزار و قدردان‌ رسالت‌ و پیام‌ آن‌ رهبر و پیشوای‌ فقید عظیم‌الشأنی‌ ـ یعنی‌ امام‌ بزرگوار(ره‌) ـ باشیم‌ که‌ با قیام‌ و حرکت‌ خود و با مطرح‌ کردن‌ ارزشها و عظمتهای‌ اسلامی‌ و درخشندگیهای‌ شخصیتهای‌ صدر اسلام‌ ـ از جمله‌ فاطمه‌ی‌زهرا(علیهاالسلام‌) ـ ما و بیش‌ از همه‌ زنهای‌ ما را زنده‌ کرد.
    زن‌، در جامعه‌ی‌ خود باخته‌ی‌ نظام‌ پلید پادشاهی‌، حقیقتا و از همه‌ی‌ جوانب‌ مظلوم‌ بود. اگر زن‌ می‌خواست‌ وارد مقوله‌ی‌ علم‌ بشود، باید قید دین‌ و تقوا و عفاف‌ را می‌زد. مگر یک‌ خانم‌ مسلمان‌، در دانشگاهها و محیطهای‌ آموزشی‌ و مراکز علمی‌ و فرهنگی‌ می‌توانست‌ به‌ آسانی‌ حجاب‌ و متانت‌ و وقار خود را حفظ کند؟ مگر ممکن‌ بود؟ مگر می‌شد یک‌ زن‌ مسلمان‌، در خیابانهای‌ تهران‌ و بعضی‌ از شهرهای‌ دیگر، با متانت‌ و وقار اسلامی‌ یا حتی‌ با حجاب‌ نیمه‌ کاره‌، راحت‌ راه‌ برود و از گزند زبان‌ و حرکت‌ هرزگان‌ و دلباختگان‌ به‌ فساد و فحشای‌ سوغات‌ غرب‌، مصون‌ بماند؟ کاری‌ کرده‌ بودند که‌ در این‌ مملکت‌، کسب‌ علم‌ برای‌ زنها غالبا ممکن‌ نمی‌شد. موارد استثنایی‌ را کاری‌ ندارم‌. به‌ طور غالب‌، رفتن‌ زنان‌ به‌ وادی‌ علم‌ میسر نمی‌شد; مگر با برداشتن‌ حجاب‌ و منصرف‌ شدن‌ از تقوا و وقار اسلامی‌!
    در میدان‌ سیاست‌ و در زمینه‌ی‌ فعالیتهای‌ اجتماعی‌ هم‌ همین‌ طور بود. اگر زنی‌ می‌خواست‌ منصبی‌ از مناصب‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ را در ایران‌ دوران‌ پادشاهی‌ دارا باشد، باید قید حجاب‌ و عفاف‌ و وقار و متانت‌ زن‌ اسلامی‌ را می‌زد. البته‌، بسته‌ به‌ این‌ بود که‌ خود این‌ زن‌، جوهر و استعدادش‌ چگونه‌ باشد. اگر خیلی‌ سست‌ عنصر بود، باید تا آن‌ اعماق‌ می‌لغزید. اگر خوددار و خویشتندار بود، تا حدودی‌ خود را حفظ می‌کرد; اما دایما با فشارهای‌ روزافزون‌ از سوی‌ محیط اجتماعی‌ روبه‌رو بود. جامعه‌ی‌ ما، این‌ گونه‌ بود.
    اسلام‌ و انقلاب‌ و امام‌ آمد و در این‌ کشور، زن‌ را در مرکز فعالیتهای‌ سیاسی‌ قرار دادند و پرچم‌ انقلاب‌ را به‌ دست‌ زنان‌ سپرد; در حالی‌ که‌ زن‌ در همان‌ حال‌ توانست‌ حجاب‌ و وقار و متانت‌ اسلامی‌ و عفاف‌ و دین‌ و تقوای‌ خود را حفظ کند. کسی‌ حقی‌ از این‌ بزرگتر بر گردن‌ زن‌ ایرانی‌ و مسلمان‌ ندارد.
    خواهران‌ من‌! دنیای‌ غرب‌، زن‌ را به‌ ابتذال‌ کشاند. تا شصت‌،هفتاد سال‌ قبل‌ از این‌، در تمام‌ اروپا و کشورهای‌ غربی‌، زن‌ فقط در سیطره‌ی‌ مرد ـ یا مرد خود و یا یک‌ مرد دیگر مثل‌ صاحب‌ کارخانه‌ و مزرعه‌ ـ می‌توانست‌ باشد و هیچ‌ حقی‌ از حقوق‌ اصلی‌ یک‌ انسان‌ در یک‌ جامعه‌ی‌ متمدن‌ را نداشت‌. حق‌ رأی‌ و حق‌ مالکیت‌ و حق‌ معامله‌ نداشت‌. بعد آمدند زن‌ را به‌ میدان‌ کار و زندگی‌ و فعالیت‌ اجتماعی‌ کشاندند; اما در همان‌ حال‌، تمام‌ وسایل‌ را برای‌ لغزش‌ زن‌ فراهم‌ کردند و او را در متن‌ جامعه‌، رها و بی‌پناه‌ گذاشتند.
    سرمایه‌داران‌ بزرگ‌، سیاستمداران‌ خبیث‌ و پلید و گردانندگان‌ دستگاههای‌ مخفی‌، فکر کردند که‌ می‌توانند برای‌ کارهای‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌، از این‌ وضعیت‌ بهتر استفاده‌ کنند و زن‌ را به‌ ابتذال‌ بکشانند. بله‌، در آن‌جاها، علم‌ و سیاست‌ هم‌ هست‌ و زنها در میدان‌ علم‌ و سیاست‌ هم‌ جلو می‌روند; اما به‌ چه‌ قیمتی‌؟ همین‌ حالا هم‌ توده‌ وعامه‌ی‌ زنها ـ نه‌ چهار نفر خانم‌ دکتر یا متخصص‌ یا نویسنده‌ و برجستگان‌ و زبدگان‌ ـ در کشورهای‌ اروپایی‌ و امریکایی‌ که‌ از تمدن‌ غربی‌ حظ زیادی‌ دارند، در وضعیت‌ سخت‌ و بی‌رحمانه‌ای‌ زندگی‌ می‌کنند و ستم‌ همسران‌ وستم‌ کاری‌ که‌ بر آنان‌ تحمیل‌ می‌شود و کارهای‌ سخت‌ و سنگینی‌ که‌ بر دوش‌ آنان‌ می‌گذارند، تحمل‌ می‌کنند. با این‌ کار، وانمود می‌کنند که‌ زن‌ را وارد میدان‌ اجتماع‌ کرده‌اند; در حالی‌ که‌ فرصت‌ اندیشیدن‌ و فکر کردن‌ و تصمیم‌ گرفتن‌ هم‌ برای‌ آنان‌ وجود ندارد.
    به‌ برکت‌ انقلاب‌، زن‌ ایرانی‌ در راه‌ بسیار خوبی‌ افتاد. امروز، زن‌ ایرانی‌ می‌تواند در میدان‌ علم‌ وارد بشود و مدارج‌ علمی‌ را طی‌ کند؛ در حالی‌ که‌ دین‌ و عفاف‌ و تقوا و وقار و متانت‌ و شخصیت‌ و حرمت‌ زن‌ مسلمان‌ را هم‌ حفظ کرده‌ باشد....
    زنهای‌ مؤمن‌ در جامعه‌ی‌ ما سعی‌ کنند قدر زن‌ ایرانی‌ مسلمان‌ را بدانند. ارزش‌ زن‌ اسلامی‌ و مسلمان‌ را بدانید

     


    بذر شما

  • هبه ام ده

  • Author : ANTIC:: 86/3/21:: 11:35 صبح

     

     

     

    می خواستم از هدیه بگم

    خوب هدیه دادن مرسومه تو همه ی جوامع

    اونم تو مناسبات

     اونم برای کسایی که بیشتر دوسشون داری

    اما گه گاهی سعی کن بی مناسبت هدیه بدی

    و گه گاهی به کسی که زیادم دوسش نداری هدیه بدی

    گاهی هم به خودت هدیه بده

    آره خودت

     تعجب نکن

    هرچی دوست داری  

    اصلا هم به جنبه مالیه جریان منگر که ..........

    به نظر آنتیکیه من هدیه دادن خیلی راحت تر از اون چیزیه که فکرش و بکنی

    یه اس ام اس حتی به همکار روبه روئیت که پشت میز نشسته و گه گاهی به تو نگاه می کنه می تونه هدیه زیبایی باشه که توان و روحیه همکارت و بالا ببره

    یه لبخند همون موقع که همکارت سرش و بلند می کنه و تو رو نگاه می کنه  

    یه خدا قوت گفتن به کارگری که داره عرق میریزه

     یه ........

    یه.........

    یه..........

    .........

    اما

     رسول خدا یه بار از بهترین هدیه سخن گفت

    فرمود: بهترین هدیه سخن حکیمانه ایست که فرد می آموزد و بعد بیاموزد

    و پرسیدند : سخن حکیمانه چیست ؟

    فرمود:آنست که خدای تعالی به واسطه آن او را از هلاکت دور کند و یا به او موهبتی عنایت شود

     

    یه روزم  جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت هدیه ای از جانب خدا آوردم که به هیچ کس عطا نشده

    پیامبر فرمود: و چیست آن ؟

    _ شکیبائی و بهتر از آن

    _ چیست ؟

    _ خرسندی و بهتر از آن

    _ وآن چه چیز است ؟

    _ زهد وبهتر از آن

    _ چه هست ؟

    _ اخلاص و بهتر از آن

    _ چه چیز است؟

    _ یقین و بهتر از آن

    _ و دیگر چه؟

    _ توکل بر خدای عزوجل آخرین پلکان است

    _  توکل بر خدا چیست ؟

    _ دانستن این نکته که مخلوق نه می تواند زیانی رساند و نه سودی .نه چیزی بدهد و نه جلوی چیزی را بگیرد و چشم امید برکندن ازمخلوق

     

     خوب حالا

    هدایای خاطره انگیزی که دادی و گرفتی و یه جورایی برات طریقه اش یا خود هدیه جالب بوده رو  به آنتیک و رفقای آنتیک که میان تو دیار مهر و محبت هدیه بده

     اینم یه نوعشه

     بذار از تجربیاتت آنتیک هم استفاده کنند تو زندگیه آنتیکیش

     


    بذر شما

    <      1   2