• وبلاگ : فرهنگ و ادبيات ديارمهر
  • يادداشت : شيشه و آينه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    خبر داري اي شيخ دانا که من / خدا ناشناسم خدا ناشناس / نه سربسته گويم در اين ره سخن / نه از چوب تفکير دارم هراس / خدايي بدينسان اسير نياز / که بر طاعت چون تويي بسته چشم / خدايي که بهر دو رکعت نماز / گرايد به رحم و گرايد به خشم / خدايي که جز در زبان عرب / به ديگر زباني نفهمد کلام / خدايي که ناگه شود در غضب / بسوزد ز کين خرمن خاص و عام / خداي تو با وصف غلمان حور / دل بندگان را بدست اورد / به مکر و فريب و به تهديد و زور / به زير نگين هرچه است اورد / خدايي که با شهپر جبرييل / کند شهر اباد را زير و رو / خدايي که در کام درياي نيل / برد لشکر بيکراني فرو / خدايي که بي مزد و مدح ثنا / نگردد به کار کسي چاره ساز / خدا نيست بيچاره ورنه چرا / به مدح و ثناي تو دارد نياز / نه پنهان نه سر بسته گويم سخن / خدا نيست اين جانور اژدهاست / مرنج از من اي شيخ دانا که من / خدا ناشناسم اگر اين خداست . ----------------------------- برگرفته از وبلاگ «فرياد عشق» و نام شعر هست: شيخ. اينم آدرس وبلاگ: http://avinar7.blogfa.com/post-12.aspx
    منم با مليکا هم نظرم. کلمه ي "گاهي" رو هم گفته و فکر ميکنم دقيقاً همون چيزي بود که اگه نمي گفت من احتمالاً مي گفتم. يه استادي در بريتانيا هست بنام پرفسور دايکينز که کتاباش فلسفيه اما راحت مي نويسه که همه متوجه بشن. دو - سه سال پيش با کتاب "وهم خدا" The God Delusion خيلي معروف شد و نمي دونم چي شد اين کتاب به چاپ پنجم رسيده ظرف دو - سه سال و چند سر فصل از اون رو خوندم به هرحال يک خداناباور قرص و محکمه... حرف اصليش تو اين کتاب به حرف من ربطي نداره در اينجا اما ميگه هم خدا توهم داره و هم پيروان مذهبيش در توهم سير ميکنن. بگذريم! يه کتاب ديگه داره بنام "ژن خودخواهي" The Selfish Gen که مياد و بشر رو کالبد شکافي بيولوژيک ميکنه (مثل اينکه تحصيلات ابتدايي اش به ژنتيک مربوطه و خيلي علمي حرف ميزنه) بر ميگرده ميگه آقا جان چه دعواييه؟ ما خودخواهيم، تموم شد و رفت! اين رو در ژن ما قرار دادن (حالا يا خدا يا طبيعت يا ...) ما اينيم، حالا هي زور بزن بخواه خودت رو عوض کني؛ خود واقعيت رو ميکشي. اين حرفو به امثال ايداليست ها و اسپريچوالها و کمونيست ها ميزنه که در اينجا مشابه مذهبي ها در ايران هستن که همش زور ميزنن يه چيز ديگه باشن و واقعيات جهان رو نمي بينن و همش تو توهم گير کردن و ميخوان زور بزنن اون خود درونيشون نباشن، خيلي طرفدار حقوق حيوانات ميشن و چه ميدونم ميشن مثل اين خول و چل هاي وجترين گوشت نمي خورن و ماهي کوفتشون نمي کنن و ... با اينها نشست برخاست کني خودت ميخندي بهشون. انگار کورن و دور و برشون رو نمي بينن. بشر اينه! آقاي کارل مارکس بشر همين موجود خودخواه که حس مالکيت داره و اگه دو تاشون رو يکجا رها کني به کتک کاري براي سهم بيشتر بردن مشغول ميشن، همينه! کاريشم نمي توني بکني مگر بکل ژنتيک آدميزاد رو تغيير بدي. حالا تا زمان زمانه، جنگ هست؛ هزار و يک کثافتکاري هست چون ذات ما ميلنگه... هيچ کس نمي تونه تغييرش بده مگر اينکه از درون خودشو بکشه و بشه يه افسرده مثل خيلي از صوفي ها و رياضت کش ها... ميخواي بشي اين. بشو! کسي حق نداره جلوتو بگيره اما از خيلي از لذتهاي اين دنيا هم که ديگه نصيبت نمي شه چشم بپوش... به همين راحتي! يه چيزي ميخواي بگيري که خيلي چيزها رو بايد بيخيال شي، احتمال رواني شدن آدم هم هست اگه بخواد خودشو ignore کنه.
    ولي به نظر من خيلي خوبه كه آدم گاهي خودش رو هم ببينه !