سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دیار مهر دیاریست برای همه وبلاگ نویسان باصفای ایرانی
زمستان 1386 - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
 RSS 
HOME
Email
profile
managment of weblog
all visite : 128206
today visitor: 6
lastday visitor: 2
about us
زمستان 1386 - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
مدیر وبلاگ : اهالی دیارمهر[94]
نویسندگان وبلاگ :
MM312
MM312 (@)[0]

ANTIC
ANTIC (@)[6]

MELIKA
MELIKA (@)[65]

MARY (@)[0]

J.SHARIFIAN
J.SHARIFIAN (@)[0]

MASIH
MASIH (@)[0]

POoRyA
POoRyA (@)[0]

ARAM
ARAM (@)[6]

ASIEH (@)[2]

RAHA
RAHA (@)[4]



..................
logo
زمستان 1386 - فرهنگ و ادبیات دیارمهر
..................
archive
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385

..................
to be or not to be

ntic

rha

melik

arm

mry

mm312

msih

shrifian

poriya

iqsn

vest

anhita

kmelia

hmid


..................
search



..................
pages of diyaremehr
جلد دیار مهر
سیاست دیار مهر
تعطیلات آخر هفته دیار
تاریخ دیار مهر


..................
member
 

 
  • علی سنتوری

  • Author : MELIKA:: 86/12/8:: 11:5 عصر
     

    عجب چیزی بود این علی سنتوری ، دیر دیدم اما بالاخره دیدم ! بی نظیر بود اما نمی فهم مهرجویی چه طور خیال کرده توی مملکتی که ده نمکی را توی بوق و کرنا می کنند و به افتخارش جیغ شادی می کشند ، ممکن است فیلمش اکران شود ! شاید هم هنوز باورش نشده هواپیمایی که از کالیفرنیا می آوردش به مهر آباد رسیده ! فیلم ایرانی خوب دیدن یک جورایی معجزه محسوب می شود !‌ فیلم خارجی خوب دیدن هم که معجزه نیست ، اشکالش اینجاست که استعداد بالای چشم در دیدن همزمان فیلم و زیر نویسش را می طلبد ! اصلا همین که یک فونت گنده و بد ریخت سفید یا زرد گند بزند به طراحی صحنه ی فیلم به اندازه ی کافی بد هست ! مثل خیلی چیزهای بد دیگر ، مثل کامنت های بی اسم ، مثل اس ام اس های تکراری که تویشان جوجه و پیشی دارد ، مثل قیافه ی مسخره ی آقای جلوه که چه فرق می کند بدانید کیست ، مثل صدای اکبر آقا که اسمش به عقایدش می خورد و همیشه سعی می کند رسمی باشد و آخرش از شنیدن صدام خوشحال شود ! مثل غر زدن های مادرم سر اینکه وقتی زنگ زده و دستور درست کردن سوپ داده من به جای جو برداشته ام یک خروار گندم ریخته ام توش و بعدش هم که دیده ام حلیم سفت و حیرت بر انگیزی از کار در آمده ریختمش دور بی آنکه بفهمم چی شده ! یا مثل خواب هایی که نمی بینمشان ! یا چراغ هایی که 189ثانیه قرمزند و 20ثانیه سبز !

    * چاووشی را دوست دارم. نه به خاطر نوع موسیقی اش که گاهی برایم غیرقابل تحمل هم می شود و نه به خاطر آن صدای دائم جاز توی نت هایش. چاووشی را دوست دارم به خاطر صدای تلخش که وقتی می شنومش انگار کسی چنگ می اندازد میان رگ و ریشه ام ... وقتی که می خواند:

    نمی تونم نمی تونم عزیزم ... خاطره های تو رو دور بریزم ...



    بذر شما

  • بی خاطره بی گلایه بی گریه!

  • Author : MELIKA:: 86/11/26:: 6:34 عصر

    عصر جمعه ها نه تو می آیی ، نه امام آخر آنهاییکه دلیل دیگری برای بی حوصله گی هاشان پیدا نکرده اند ، نه باران ، نه فردا ، که میگویی لابد عقربه ها هم مثل عقرب ها دم به کله می کوبند و خودکشی می کنند . عصر جمعه ها همیشه شبیه همیشه است ، چه تو توی سرم رژه بروی ، چه پیش از تویی ها ، چه پس از تویی ها ، چه هیچ کس ! خواب که می بینم توی خواب هام راه می رود همیشه سایه ای بی شمایل ، که تو نمی توانی شمایلش باشی ، هر مرد دیگری اما می تواند ، یا حتی روح کسی که هیچ وقت به دنیا نیامده ، به شرطی که دنیا را روی انگشت کوچک دستش بچرخاند ! خلآ ذهن در هم بر هم من تنها به حسن خالی بودنش زیباست ، و به حسن سایه ای که شبیه هیچ کس نیست اما راه می رود بی خستگی توی خواب هام ، توی خم و پیچ خرابه ها گم می شود ، پل می بندد بر بلندای دره از این سو تا آن سو ، حرف نمی زند ، پشت پنجره با صندلی چوبی اش قیژ قیژ کنان تاب می خورد ، بلد است نامرئی شود ، و تعداد دانه دانه ی همه ی برف این زمستان را می داند ! عصر جمعه ها همیشه شیبه همیشه است . شبیه همین سه سال پیش که نفس نفس زنان از راه رسیدی تا جای مرد طالعم را پر کنی اما نکردی ، شبیه همین ده سال پیش که رویاهای زنانه ام تازه داشت گل می کرد و نوشتن را به درس خواندن ترجیح دادم ، شبیه سال ها بعد ، و قرن ها بعد وقتی دیگر عکسی هم نمانده باشد از ما ، با اینکه از عصر اختراع دوربین دیجیتال گذشته ایم و مرده ایم ! آن وقت همیشه همین موقع ها دل یک نفر که شبیه دل من است می گیرد ، بی خاطره ، بی گلایه ، بی گریه. تنها و تهی ، بی تفاوت و دمدمی . تا خدا خیال کند دوباره مرا آفریده !


    بذر شما

  • به دل گفتی صبوری کن صبوری ...

  • Author : MELIKA:: 86/11/23:: 12:10 عصر
    صبر کرده ام اما غوره ها حلوا نمی شوند ! صبر کرده ام اما ایوبی چیزی نمی شوم ! صبر کرده ام باران بند بیاید اما آسمان ، اتفاقآ مرگ خورشید را دارد می بارد ! پس بند بیاید که چه وقتی خورشیدی پشت این ابر سرتاسر خانه ندارد !؟ نه ، هرگز راستگوی خوبی نمی شوم ، همه اش بهانه های صد تا یک غاز بود ، چون خورشید اگر بمیرد توفیری به حال من یکی که ندارد ! دلم از اینها نگرفته ، و حتی بر عکس ، صبر کرده ام باران بگیرد اما نمی گیرد ، مثل اینکه خورشید زده باشد چشم الهه ی آب را کور کرده باشد ! توی ته صدای خواننده ی این آهنگی که توی سرم ضرب گرفته ، یک عالمه تنهایی موج می زند و یک عالمه پیاده روی کنار جاده ای بی آب و علف و پر خار و خس ، با اینکه من اسپانیایی نمی دانم !
    بذر شما

  • تولدتون مبارک !

  • Author : MELIKA:: 86/11/1:: 12:58 عصر

    گاهی جهنم می شود گاهی بهشت است

    گاهی هیولا می شود گاهی فرشته است

    یک روز خوشبختی و روز بعد بدبخت

    این داستان های عجیب سرنوشت است

    این لحضه های تلخ  و شیرین همیشه

    گاهی به چشمان تو زیبا ، گاه زشت است

    وقتی نباشی ماه بهمن ،ماه مرگ است

    با تو تمام ماه ها اردیبهشت است

    تولدتون مبارک دخترکان آفتاب!


    بذر شما

  • ...

  • Author : MELIKA:: 86/10/28:: 8:57 صبح

    تا هنوز تشنگی بهانه است

    آب بی صدا ترین ترانه است!

    محرم است و عجیب مَحرَم است این ماه با دلها! چشمهایتان نه ،‏دلتان اگر بارید همه را دعا کنید ، مرا یادتان نیامد مهم نیست!


    بذر شما

  • کسی نمی فهمد

  • Author : MELIKA:: 86/10/23:: 6:21 عصر

    والعصر بخوان عزیز ،

    که ان الانسان لفی خسر ...

    و انسان من و توئیم ...

     این بی قراری ها تمام می شود.

    حواست باشد که کسی چیزی نخواهد فهمید مثل همین حالا که چیزی نمی دانند و تواصوا بالصبر ...

    من و تو انگار سالهاست که به زندگیمان چسبیده ایم! این ها را فقط تو می دانی و من و خدایی که در این نزدیکی است ... امروز رد پایش را روی برفها دیدم


    بذر شما