سلام
ياد عزيزان هميشه همراهمان است و نمي توان گفت كه رفته اند و نيستند
يادش گرامي
شايد ان روز كه سالها از اين روز گذشه، دختركي قلم به دست از سپيدار قامتش بنويسد و دلتنگي آشفتهاي كه ريشهاش در اين روزها در زمين دويد تا به اسمان برسد.
به يادش درخت سپيداري در زمين بكاريم تا سايهي هر رهگذر خسته دل و خنكي يادها و خاطراتمان با او باشد.
از خداي مهربان براي خودت، كاملياي عزيز و خانواده گراميتان صبر و براي آن عزيز از دست رفته مغفرت و لطفش را آرزو ميكنم.
غم بزرگترين عامل زايش تراژدي در روزگاران آدمي است. فصل غم كه فرا مي رسد، انسان شكوفا مي شود. اهل قلم باشد، قلمش مي شكفت. اهل ادب باشد، اديب مي شود، مثل تو. اهل دل باشد، طناز مي شود. اهل .. مي شود. يعني از اهالي محدوده اي فنومنولوژيك و نوستالوژيك كه باشي، مي شوي. باشي، مي شوي.
قلمت اما مليكا مدهوش مي كند چندي از آدميان را. در فصول خاصي مدهوش تر مي كند. ربطش به همان در گذار از «بودن» و به «شدن» است. همين.