• وبلاگ : فرهنگ و ادبيات ديارمهر
  • يادداشت : آخرش..
  • نظرات : 3 خصوصي ، 10 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    جناب پوريا جان! اين و بهش ميگن سوختن و يکم حسودي کردن! نکن عزيزم! و نترس عزيزم! من جاي تو رو تنگ نمي کنم براي مليکا، گرچه تو يا کس ديگه اي هم نمي تونه جاي منو براي مليکا بگيره. ميدوني چرا؟ چون باهاش صادقم، خيلي وقته ميشناسمش، محاله که اذيتش کنم و از همه مهمتر، بيشتر از همتون رو هم دوستش دارم. حالا اگه بازهم از چيزي ناراحتي و اگه احتمالاً رو دروايسي نداري، بيا صفحه ي خودم حرف دلتو خصوصي و يا عمومي مطرح کن تا منم اگه کمکي از دستم بر بياد دريغ نکنم. آشناي عوضي هم خوشحال ميشه امثال تو شاعر و دلپاک و انسان و پر از ذوق و شوق و استعداد ادبي بهش سر بزنن. راستي بابت کتابت فرصت نشد تبريک بگم که الان ميگم درود بر تو، خوشحالم کردي و اگه ميشه اسمشو بگو تهيه کنم. ---------- مليکا جان، عزيز دلم، ببخشيد اگه جاي تو جواب دادم که فکر کنم احتمالاً در گفتن يک «خفه شو» به من بدهکار شدي. که خيلي جاها جاي تو ميپرم حرف ميزنم که مي بايست خفه شم. خوب منو ببخشيد گلم. پ.ن: کودکي هاي ناز تو انقدر گرونه، انقدر وحشتناک گرونه که ميدونم هيچ مردي نمي تونه بخرتشون، يه جا بايد تخفيف بدي خلاصه، بانوي بزرگ شعر و ادب... کودکي هاي منم از جنس توه.